راستی راستی یک سال گذشت؟؟

 

به مناسبت اولین سالگرد شهادت عموی عزیزم...

قسمتی از صحبت های عموم در مصاحبه تلویزیونی اش که مربوط به چند سال قبل است.

یا علی-علیه اسلام- گفتن هام برای وقتیه که می خواهم بلند بشم چون از بچگی ام یادم دادند که بگویم یاعلی-علیه السلام-...

رمزمم که دو تاست، یا یا حسین-علیه السلام- می گویم یا یا قمربنی هاشم-علیه السلام- چون من وقتی پرت می شم، می افتم به خاطر تشنجی که دارم دیگه دست ندارم، دستام عملا به هیچ جایی بند نیست این به طور ناخودآگاه اومده تو ذهن من که یا قمر بنی هاشم –علیه السلام- و می گویم، چون اون ابن الفاطمه-سلام الله علیها-  بی دست بود...

من یک جمله دارم برای گفتن: به وظیفه ام عمل کرده ام، همین...

مهم انجام تکلیف است نه رسیدن به نتیجه.

+: همین...

دیگه توانی برای حرف زدن ندارم...

امایه جمله ای گفت عموم میخوام واسه خودش استفادش کنم:

برخی مسائل هست که نمیشه با فیلم، با عکس یا حتی گفتن بیانش کرد...

مثل حال الان من که بدجوری دلتنگتم...

می دونم که بعد از سی سال رنج کشیدن راحت شدی...

اما...


نظرات شما عزیزان:

رها
ساعت14:31---22 آذر 1392
سلام خوبی دوس جونم؟؟؟؟
خدارحمتشون کنه....
کاش ماهم شهید بشیم
شناختی؟؟؟
یا علی فکر کن که نشناسم!:)


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







تاريخ : پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:, | 14:20 | نویسنده : نازنین |