خاطره ای از قول یک زن امدادگر جنگ:
خونریزی شدیدی داشت.داخل اتاق عمل دکتر اشاره کرد چادرم را در بیاورم
تا راحت تر مجروح را جابه جا کنم.
گوشه چادرم و گرفت بریده بریده گفت:
من دارم میرم تا تو چادرت و در نیاری...
چادرم توی مشتش بود که شهید شد...
نظرات شما عزیزان:
شهرزاد
ساعت21:53---4 مهر 1392
کاش خیلی ها گوش کنن....
پاسخ:کاش...
پاسخ:کاش...
.: Weblog Themes By Pichak :.